to fall ill, to fall sick, to sicken, to become ill, to become indisposed, to ail
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زهرا مریض شد.
Zahra became ill.
او بسیار مریض شده بود؛ اما با استراحت و دارو حالا کاملاً سرحال است.
She had fallen very ill, but with rest and medication, she is now fit as a fiddle.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مریض شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مریض شدن